هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هردو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید:«ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین»
کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.گفتم:«بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند.
بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان …
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
تاپيك تخصصي مقالات لپ تاپ (laptop ) | 0 | 111 | amir |
Normal Threads | 0 | 68 | amir |
شماره سریال Adobe Flash CS3 Professional | 0 | 137 | amir |
خــورش خــلال کــرمــانشـاه | 0 | 97 | nima |
خوراک برگر ماهی | 0 | 61 | nima |
نرم افزارهاي امنيتي کامپیوتر | 1 | 104 | nima |